غبار از رازی و از ری بگیریم
حالا که خبر از کشف آرامگاه زکریای رازی، کاشف الکل منتشر شده، شاید بهتر باشد همچون خاکی که از گور این دانشمند سرشناس برداشته میشود، غبار از نام ری هم برداشته شود و این شهر مهم تاریخی ایران نفسی تازه کند.
حالا که خبر از کشف آرامگاه زکریای رازی، کاشف الکل منتشر شده، شاید بهتر باشد همچون خاکی که از گور این دانشمند سرشناس برداشته میشود، غبار از نام ری هم برداشته شود و این شهر مهم تاریخی ایران نفسی تازه کند.
چه چیز این آواز را گیرا و دلنشین کرده؟ گرمایی در صدای خواننده است که نظیرش را دیگر کمتر میشنویم. حتی از دهان خوانندههای سرشناس.
حاج غلامحسین با اینکه همیشه دوست داشت اوج بخواند و چهچه بزند و اوج خواندنش مشتاق بسیار داشت، اما صبحها با بمترین صدا میخواند و تازه آن موقع معلوم میشد که چه بمخوانی خوبی هم دارد.
اگر در موقعیت عاریتی نبودیم، همین حالا هم برای همین مهگرفتگی، درست مثل جشن هشتم آذر ۷۶ که برای شکست دادن استرالیا گرفتیم، باید در خیابان همه دست به دست هم میدادیم و شادی میکردیم.
آقای شجریان! سپاس که این همه آواز گذاشتهاید که در نبود شما دستمان خالی نماند.
آقای شجریان! سپاس از این که وقتی زبان ما بند آمد، به جای ما حرف زدی و به جای ما خواندی و به جای ما غریدی. آقای شجریان سپاس که پشت ما در آمدی.
نمیدانیم پاسخ چیست. مایلیکهن نزدیکترین فرد به قرائتهای رسمی هم به شک میافتد. این تصویری از تردید و استیصال و ناشفافی ماست که به چشم آمد.