زیستنهای مردد
حتما بارها در آیینی رسمی حاضر بودهاید که بعد از اعلامی گفتهاند «صلوات بفرستید» مدیری برای سخنرانی آمده و گفته «حالا کف هم بزنید، اشکالی ندارد» شما هم خوشحال از صدور مجوز کف زدن و مجری هم خوشحالتر از شما که این مدیر چقدر روشنفکر است.
بعد مجری برای اینکه نشان ندهد سوء استفاده کرده و توازن برقرار کند، مدام گفته «اول یک صلوات و بعد کف مرتب!» که نشان بدهیم چقدر جنبهمان بالاست که ما خودمان را گم نمیکنیم.
تردید همچنان با ماست. نکند زیاد کف بزنیم، بگویند اینها هیچ چیز سرشان نمیشود!
به قول دکتر امینپور ما در عصر قاطعیت تردید زندگی میکنیم. تردید جهان را گرفته. سرزمین ما را بلعیده. آن تردید و عدم قطعیت در حوزه تفکر است. در عمل تردید سبب گمراهی است. راننده راهنشناس، خود و دیگران را به خطر میاندازد. اگر چند نفر هم کنارش باشند که هر کدام نظری بدهند، اوضاع بدتر هم میشود. هر چه پیش از شروع سفر، تعدد نظر سودبخش بود، اینجا خطرناک است.
این تردید توان ما را گرفته. مثل همان راننده گمکردهراه که فقط میرود. به کجا؟ نمیداند.
تازهترین تصویر از تردید را از یک نشست ورزشی دیدم. کریم باقری و خداداد عزیزی مجریان آنند و این بار «محمد مایلیکهن» آمده بود. حرفهایش عجیب نبود، از دهان او، عجیب بود. پرسش او با همه سادگی و روشنی گیجکننده بود: «آیا ما سازمان ملل را قبول داریم؟!» استفهام تاکیدی بود. یعنی «معلوم است که قبول داریم!» دو فوتبالیست سابق زبانشان نچرخید که تایید کنند. گاهی سرشان را پایین انداختند و محجوب و مستاصل خندیدند. حتی مایلیکهن هم به تردید افتاد.

نمیدانیم پاسخ چیست. نزدیکترین فرد به قرائتهای رسمی هم به شک میافتد. این تصویری از تردید و استیصال و ناشفافی ماست که به چشم آمد.
خندههای آندو همان است که از گریه غمانگیزتر است.
ما در عصر احتمال بهسر میبریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیشبینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست…
مجله #چلچراغ ۷۸۷ – پانزده شهریور ۱۳۹۹