ناگهانیهای فرهنگ
هر از چندگاهی دچار تب میشویم. گاهی سر و کلهی شخصی پیدا میشود که با پنجه انداختن به گریبان بزرگی ـ اعم از شخص، تفکر یا هر چیز دیگر ـ میکوشد برای خود نامی و اعتباری دستوپا کند. اما اگر بواسطهی خصوصیت ایرانیان که به سرعت گرد چنین افرادی جمع میشوند توفیقی یابند، با کارکرد سلبی همان خصوصیت به سرعت گرد خود را خالی میبینند.
سال ۸۴ شخصی کتابی قطور منتشر کرد و در آن مدعی شد «شاهنامهی فردوسی» حاصل تلاش دو نفر است که از قضا بخشهای معروف و محکمتر نوشتهی آن شخص گمنام است و از فردوسی جز بخشهای ضعیفتر چیز بیشتری نمیتوان یافت. با این حساب ابوالقاسم فردوسی با مصادرهی این اثر به نام خود، باید یک خائن فرهنگی حساب شود. جالب اینکه اینگونه افراد به سرعت و ناشیانه ناخودآگاه خود را، با نسبت دادن آن به شخص یا موضوع مورد نظر، لو میدهند.
یکی از دوستان از یکی از همکاران بازنشستهی خود در مدرسه سخن میگفت که دوباره به کار دعوت شده است و شعری سروده است و در آن به مولانا و بیتهای آغازین مثنوی معنوی او نقد وارد کرده است که چرا مولانا در این مثنوی بر اصالت نی تکیه دارد؟! در حالیکه اصالت از انسانی است که در آن میدمد . این نغمه از نی نیست، از انسانی است که در آن میدمد و مثنوی بلندی سروده است که ایرادهای مولانا را در آن رفع کرده است! همکارانش نیز بیاطلاع از صنایع ادبی او را تأیید کردهاند و متحیر شدهاند!
حال دو سال است ادعاهایی درباره تاریخ مطرح میشود و جامعهی ناآگاه باتوجه به لایه رویین می گویند: «چرا تا بحال هیچ کس نفمیده بود؟!» اتفاقا سوال همین است که چرا تا بحال کسی نفمیده بود؟
هر برجستگی نامعمولی باید محل پرسش و تردید باشد، از جمله همین ادعاها. در حوزه فرهنگ و علوم مختلف بویژه علوم انسانی با امور تدریجی تدریجی روبرو هستیم.
شکی نیست که در تاریخ انحرافات و سفارشینویسیهای بیشماری راهیافته است. اما اینکه آنرا حاصل طبع و توطئه مورخان ایرانی و مستشرقان بدانیم نشانهی نوعی بیماری، ناآگاهی و موجسواری است که در جامعهی ایران چندان غریب نیست. که به بهانهی علاج، قصد ریشهکنی آن میکنند. جراحی چیزی است و سلاخی چیز دیگری.
بارها درصدد بودم درباره ین اعاهای نازل و پوچ چیزی بنویسم اما واقعیت این است که هویت این جریانها محل تردید من بود. وگرنه با تکیه بر زبان، ادبیات و اسطوره، بیپایگی این ادعاها قابل اثبات است.
چند روز قبل به وبلاگ «روزنوشتهای پرویز رجبی» برخوردم. درباره ادعاهای تاریخی مطرح شده و هویت آنان که پشت این ادعاها نشستهاند پرسیدم. او در چند سطر کوتاه اینچنین پاسخ داد:
آقای مومنی سلام
حیف است که وقت خود را صرف این گونه نوشتهها بکنید. اما اگر به آزادی قلم و بیان اعتقاد دارید، قبول بفرمایید که نباید آزادی را به هیچ بهانهای زندانی کرد. مطمئن باشید که حق با شماست.با احترام
رجبی
دعوت به همکاری
من هم به شدت دچار تب شدم
معذرت میخوام اول سلام
دوم …ممنون که غیره رو قابل دونستی و سری زدی
سوم اینکه آقای موٍمنی
حیف است که وقت خود را صرف این گونه نوشتهها بکنید. اما اگر به آزادی قلم و بیان اعتقاد دارید، قبول بفرمایید که نباید آزادی را به هیچ بهانهای زندانی کرد. مطمئن باشید که حق با شماست.
با احترام
رجبی ……ببخشید غیـــــــــره قــــــابـــــل!!
سلام.مبارکه